معنی سخاوت و جوانمردی

حل جدول

سخاوت و جوانمردی

کرامت

بخشندگی، مروت


جوانمردی

سخاوت


جوانمردی و بخشندگی

مروت، سخاوت

فرهنگ فارسی هوشیار

سخاوت

بخشش کردن، جوانمردی


جوانمردی

‎ سخاوت بخشندگی، همت فتوت.

مترادف و متضاد زبان فارسی

سخاوت

بخشش، بخشندگی، جوانمردی، جود، سخا، کرم، نان‌دهی،
(متضاد) امساک، تنگ‌چشمی، گرسنه‌چشمی، زفتی، گرسنه‌چشمی


جوانمردی

بخشش، بخشندگی، حمیت، سخا، سخاوت، فتوت، لوطی‌گری، مردانگی، همت،
(متضاد) ناجوانمردی

فرهنگ عمید

سخاوت

سخی بودن، جود ‌و کرم داشتن، بخشش، کرم، جوانمردی،


جوانمردی

سخاوت، فتوت،

لغت نامه دهخدا

سخاوت

سخاوت. [س َ وَ] (از ع، اِمص) سخاوه. جود. بخشش کردن:
سخاوت تو ندارد در این جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام.
عنصری.
سخاوت تو و رای بلند و طالع طبع
نه منقطع نه مخالف، نه منکسف، نه غوی.
منوچهری.
و سخاوتش چنان بود که بازرگانی را... یک شب شانزده هزار دینار بخشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122).
حاتم میان ما بسیاست سمرتر است
حاتم تویی اگر بسخاوت چو حاتمی.
ناصرخسرو.
سخاوت پیشه کن تو از کم و بیش
کز آن بیگانگان گردند چون خویش.
ناصرخسرو.
بس نباشد سخاوت او را
زاده ٔ کوه و داده ٔ دریا.
مسعودسعد.
هر آینه... آن را بنظر بصیرت بیند و سخاوت را با خود آشنا گرداند. (کلیله و دمنه). و بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
سخاوت زمین است و سرمایه زرع
بده کَاصل خالی نماند ز فرع.
سعدی.
مشورت با زنان تباه است و سخاوت بامفسدان گناه. (سعدی).

فرهنگ معین

جوانمردی

(~.) (حامص.) بخشندگی، سخاوت.

فارسی به آلمانی

سخاوت

Grosszu.gigkeit [noun]

معادل ابجد

سخاوت و جوانمردی

1387

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری